• وبلاگ : شهيد محمد ابراهيمي
  • يادداشت : تويي که نمي شناختمت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام به دوست گرامي ام حاج مهدي آقا...

    با سلام و درود به روان پاک شهيد که هستي خود و جان عزيز خويش را در طبقي از اخلاص نهاد و براي دفاع از دين و ميهن و حفظ ناموس و شرف و اعتلاي پرچم عزت و مکتب به ميدان کارزار شتافت...

    آقا محمد، تنها برادر شما نيست بلکه برادر ما نيز هست... ايشان با رفتنش نه تنها شما را بلکه همقطارانش را به درد سنگين فراقش مبتلا ساخت. يادش بخير دوران تحصيل در حوزه علميه نمازي،.. حقير بيش از دوستان ديگر به حجر? شما دو برادر وارد مي شدم و سه نفري دروس تدريس شده در کلاس را به مباحثه مي نشستيم... از همان ايام با گفتارهاي صادقانه، رفتارهاي مخلصانه و دغدغه هاي دلسوزانه اش سرنوشت سعادتبخش خويش را بر همگان بيان مي کرد اما افسوس که در کلاس عشق، بي سواد بوديم و نتوانستيم اين موضوع را درک نماييم. خوشا به حالش که با شتاب بيشتر، خود را به بزم شهداي ديگر رسانيد و ما هنوز هستيم و گرفتار عالم خاکي...

    پس از برگشتن از محفل شهداء که در مسجد بازرگان منعقد بود، به ياد دوست عزيزم آقا محمد و با مرور خاطراتي از وي و خاطر? فرزند آن شهيد بزرگوار(فاطمه خانوم) که پدر صبورتان تعريف کرد تا صبح بيدار بودم و سرودن ابياتي ناقابل براي شهيد، نتيج? همان محفل بود

    که تقديم مي کنم به روح مطهر دو همقطار و دوست گرامي ام:

    شهيد محمد ابراهيمي، و شهيد مرتضي مرتضوي اهل خوي( منطقه قمسال) که در ايام خدمت مقدس سربازي از همدوره هايم بود و در درگيري با اشرار در شهرستان بم به شهداء پيوست...

    روانشان شاد و راهشان پر رهرو

    پاسخ

    سلام. اي کاش دوستان ديگه ايشون کمي از حق شناسي و معرفت شمارو داشتن. دوستانيکه در زمان حياتشون هميشه دور برش بودن و مديون ايشون هستن اما دريغ و افسوس...هرچند ديگر نيازي به چنين دوستاني ندارد. بازهم منتظر حضور گرما بخش و معنويتان هستيم. اين وبلاگ يه بهانه کوچيک بود براي اداي دين به همه شهداي پاک و مقدس اين مرز و بوم