|
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم امشب قلب قلمم برای یادداشت دیگری از برادر شهیدم لرزید. قلب شکسته با پای شکسته قلم قدم میزند و خونش بر جای جای زمین بکر و صافی کاغذ اندیشه بذر عشق و محبت را مینشاند. به قربان قلم و قدم شهید. چه ها که با قلب و قلم سوخته از فراق بر دیوار بلند تنهایی ایت ننوشتی. یادگاری گذاشتی بر گوشه گوشه اوراق خاطر ما تا به یادمان بیاوریم با هر بار دیدن نامت بر سنگ قبر سرد و بی روح مزارت که در زیر این خروارها خاک سیاه و بی روح، خرمنی از آتش سوزان آتش عطش اهل بیت خوابیده است. هنوز هم شراره های آن از زیر خاک سرد غفلت ما سر میزند و یادمان می آورد که شهیدا ن زنده اند تا نام و یاد اوراق محبت اهل بیت بر گوشه دل عاشقان سو سو میزند.
.
.
.
.
یا سمیع الدعاء المضطرین!
ای کریم!
ای رحیم!
ما را آنی به خودمان وامگذار!
تو را به حق فاطمه ات، خدایا توفیق شناخت فاطمه ات را بر ما ارزانی فرما!
که همانا شناخت او شناخت همه چیز و بالاترین شناخت هاست.
خدایا!
این فاطمه کیست که همه عالم دیوانه اوست؟
ای خدا!
فاطمه یعنی تنها و تک
فاطمه فاطمه است
فاطمه در عالم تک است
نیامده و نخواهد آمد
همانطور که سوره کوثر در قرآن یک بار آمده
همانطور که انا اعطیناک الکوثر در قرآن یکبار آمده.
چیزی عجیب و غریبی است
خدایا توهم تکی
فاطمه ات هم تک است
همسرش هم تک و فرزندانش هم تک
نیامده و نخواهد آمد
بجز آن یار منتقم
آن عزیز