سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی
بسیجی شهید محمد ابراهیمی
به مقربان به سلطان برسان سلام ما را.../یادداشت حسین شرفخانلو برای شهید ابراهیمی
شنبه، 1 تیرماه 1392

یک‌روز دیدم موهایش را از ته تراشیده. با آن قیافه‌ی محجوب و لبان نازک و کشیده و همیشه پر از خنده، با کله‌ی تاس و کلاهِ پشمی، اعجوبه‌ای شده بود. آن‌روزها تازه رفته بود در سِلکِ طلابِ علومِ دینی و تقوای مثال زدنی‌اش تا اعلا درجه‌ی ممکن پیش رفته بود.
از لباسِ سربازی امام عصر تا شوفریِ نیسان و پیکان وانت برای صید روزیِ حلال از دریای مواج زندگی و خلاصه هر کاری که بلد بود کرد تا دنیایش آلوده‌ی دینش نشود و نور از روی همیشه پر فروغش نرود.
محمد، با حیای مخصوص به خود و پیشانیِ فراخ و ته ریشِ قهوه‌ای رنگی که داشت، تا عمیق‌ترین‌های دل‌های ما رفته بود و هر بار دیدارش مسرت‌مان می‌افزود و به هر بار زیارتش یاد خدائی می‍افتادیم که در همه جای زندگی‌اش بود و همیشه پیدا بود.
خبر محمد را عصر آوردند.
وقتی که سر خاکِ شهدا بودم.
گفتند بیا سهمت را ببر.
سهامِ شهادتت را و فکر کردم، زیباترین صورت مرگ، لایقِ محمدی بود که به زیباترین شکلش زیست و به زیباترین روز ِ هفته و در روز زیبای عید ِ میلادِ علیِ اکبر جاودانه شد.
شهادتت مبارک محمد.
آن بالاها که رسیدی، سلام ما را به مقربان و به سلطان برسان.
و به عوضِ همه‌ی التماسِ دعاهائی که با لب‌خندِ نمکیت ممزوج بود، دعای ما و سلامِ ما را تا عرش و تا عندَ مَلیکٍ مُقتَدِر + برسان و بگو؛ و نحن ان شاء الله بکم لاحقون.
یادت باشد، به آن بالاترین‌ها که رسیدی، سلام‌ من و همه را به شهیدمان برسانی...
. . .
و شهادت کفّه‌ی حقی بود که در ترازوی عدل خداوندی به سمتِ محمدِ ابراهیمی سنگینی کرد...

منبع: سایت شرفخانلو




تاریخ : جمعه 92/5/4 | 1:22 عصر | نویسنده : ابراهیمی